Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-05-06@18:10:52 GMT

روایت یک شهروند از نخستین لحظات آغاز جنگ تحمیلی

تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۷۲۸۴۷

روایت یک شهروند از نخستین لحظات آغاز جنگ تحمیلی

به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، حمید طیبی از شهروندان و شاهدان عینی نخستین لحظات آغاز جنگ تحمیلی در شهر اندیمشک بخش‌هایی از خاطرات خود را که آن زمان نوجوان بوده است به مناسبت هفته دفاع مقدس در اختیار ایسنا قرار داد. او که هم اکنون به عنوان یک مدیر فرهنگی هنری در حوزه ایثار و شهادت فعالیت دارد روایت می‌کند:

«امروز ۳۱ شهرور ماه ۱۳۵۹ است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

صدای اذان در فضا پخش می‌شود. اهل منزل یکی پس از دیگری جهت اقامه‌ی نماز آماده می‌شوند. مست خواب صبح‌گاهی هستم که یادم می‌آید از مصطفی خبری نیست. چند شب است که مرتب در مسجد می‌خوابد. پدرم به شوخی می‌گوید: «عیبی نداره بذار این بچه‌ها ادای بزرگ‌ترها را در بیاورند و دل خودشون را خوش کنند.» همیشه سربه سرش می‌گذاشتیم ولی این چند شب که منزل نیامده احساس می‌کنم خانه بدون او یعنی رخوت و سستی. تمام شب منتظرش بودم؛ ثانیه شماری می‌کردم اما خبری از او نبود. در این فکر بودم نمازم می‌خواست قضا شود.

بازار کنار ایستگاه به خاطر حرکت قطار عادی ظهر درآمد خوبی دارد. مسافران معمولاً با هم و یک جا خرید می‌کنند. البته از وقتی که بمب ساعتی در این مکان کشف شده، ۲۰ روز می‌گذرد ولی هنوز خبر آن برسر زبان‌ها است.

سرمان گرم کار است. از انبار برایمان بار آوردند: سیب لبنان، کارتن کارتن تا نزدیک سقف مغازه روی هم می‌چینیم. صاحب مغازه پیرمردی است که وقت کار کردن او گذشته برای همین خودم با هر مشقت که هست کارهای سنگین را انجام می‌دهم. با رفتن قطار عادی تا شروع کار بازار یک ساعتی وقت داریم که به نظافت و صرف نهار بپردازیم. کتاب «مایک هامر» را باز می‌کنم و شروع به خواندن داستان می‌کنم. برای لحظه‌ای صدای مهیبی تمام وجودم را لرزاند.

صدای دوم، سوم، چهارم، بود که خودم را سر کوچه‌ی بازار رساندم. تنوره‌ای گرد و خاک در دل آسمان داشت بالا و بالاتر می‌رفت. چند تا هواپیمای را در آسمان دیدم که تفاوت اساسی با هواپیماهای نیروی هوایی ما داشتند. هر کسی چیزی می‌گفت. خیلی‌ها می‌گفتند که عراقی هستند.تعدادی هم می‌گفتند که آمریکایی و معدودی هم قسم می‌خوردند که مال شوروی هستند. مردم دسته دسته با هم بحث می‌کردند و من نگران و خشمگین به مغازه برگشتم. در راه، زن میان سالی بغض آلود از من سؤال کرد : «چی شده پسرم؟» ‌ گفتم که نمی‌دانم، نمی‌دانم. گفت: «دود یا آتشی ندیدی؟» مردد و ماتم زده گفتم نمی‌دانم، بخدا!

صدای اذان ظهر از گلدسته مساجد شهر همه را به سوی اقامه نماز الاعمال فرا می‌خواند. بعد به منزل آمدم؛ هراسان بودم، دل توی دلم نبود، مادر و خواهرهایم آشفته بودند و بی‌قراری می‌کردند و مردان برخلاف دیروز که همه یک جور بودند؛ امروز چندین جور بودند. پدرم بی‌صبرانه قدم می‌زد؛ باورش نمی‌شد که عراق به ایران حمله کرده است. مرتب می‌گفت که عراق کی باشد که بخواهد به ایران نگاه چپ کند!؟ عراق برای ما ایرانیان اصلاً عددی نیست که مطرح باشد!

وقتی مصطفی از بسیج آمد. دیدم از برادر بزرگ بابک، پس همسایه‌مان که زن هم دارد خیلی بزرگ‌تر شده! حتی از پدر بابک که یک دستی فرمان اتومبیل را می‌چرخاند هم بزرگ‌تر است! مصطفی کوچک ما امروز برادر بزرگم شده! همان مصطفی که دو سال از من کوچک‌تر است، امروز رشد کرده و مردی رشید شده او با صورت استخوانی و موهای مجعد خودش در لباس بسیجی و دلی به وسعت آسمان‌ها ابهت خاصی پیدا کرده بود. با آمدنش خیال همه را راحت کرد. او به ما گفت «مسأله بزرگی پیش نیامده؛ خداوند همیشه بندگان خود را آزمایش می‌کند؛ دعا کنید که خداوند ما را در این آزمایش سر بلند بیرون بیاورد. »

غروب امروز که نخستین روزهای جنگ است رنگ دیگری دارد، گویی رگ خورشید را زده‌اند. اشک روی پهن دشت صورتم جاری می‌شود و می‌زنم زیر گریه، خودم هم نمی‌دانم چرا گریه می‌کنم! فقط احساس می‌کنم دنیا روی سرم خراب شده! در همین احوال هستم که برادرم مصطفی وارد منزل می‌شود؛ صورتش گل انداخته برای اولین بار است که او با تفنگ وارد خانه می‌شود. از بمباران چند ساعتی گذشته است خانه‌مان شلوغ می‌شود.

اقوام و آشنایان ما از روستاها و شهرک‌های اطراف سراسیمه به شهر می‌آیند مردم از هر طرف گروه گروه می‌آیند و می‌روند. وضع شهر خیلی خراب است. هیچ کس به حال خودش نیست. زنان با ناخن پشت دست‌های خود را خراش می‌دهند. پیرمردها به آسمان خیره شده‌اند. صدای نامیمون غرش توپ در نزدیکی شهر به گوش می‌رسد؛ نیروهای نظامی در تلاش هستند مردم سراسیمه در هراس یافتن پاسخی برای این غفلت بزرگ و چراهایی که دل و جانمان را می‌سوزاند، هم چنان بدون جواب مانده. رادیو مارش نظامی می‌زند و مردم را به استقامت فرا می‌خواند.

آفتاب به زمین نتابیده بود که صدای انفجار، آتش و دود تیر رس نگاه خورشید را آلوده کرد هواپیماهای عراقی قبل از آفتاب آمدند و بمباران کردند و رفتند. بعد از رفتن آن‌ها رادیو آژیر قرمز کشید و گفت که حمله‌ی هوایی حتمی است و اولین تبسم تلخ بر لبانم نقش بست و گفتم که خسته نباشی آقای رادیو!

از مصطفی خبر ندارم؛ دیشب هم در مسجد خوابید. صبح زود آمد و گفت : «می‌خواهیم خیابان‌ها را سنگربندی کنیم، شیشه خالی و گونی باید جمع کنیم. » بدون خوردن صبحانه راه افتادیم برای جمع کردن گونی خالی و شیشه. در هر منزل که می‌رفتیم مردم حتی شیشه‌های آبلیمو و شربت خودشان را که پر بودند، خالی می‌کردند و به ما می‌دادند. محمد برادر بزرگم در بسیج مسجدامام حسین (ع) بود که به دلیل سن و سال بیشتر و وضعیت جسمانی بهتر، می‌توانست سلاح را به دست بگیرد ولی من، هنوز برایم زود بود اما مصطفی با عزم و اراده‌ای آهنین می‌گفت : «من حتماً می‌روم. هر چند می‌دانستم راهش نمی‌دهند.»

چند روزی است که از آغاز جنگ گذشته سر چهار راه‌ها و روی پشت بام‌ها را با گونی سنگر بندی کردیم. در شهر، دیگر جنب و جوش زنان که برای خرید به بازار می‌روند، نیست. در خیابان‌ها بچه‌ها، دیگر به دنبال هم نمی‌دوند و صدای داد و قال آن‌ها گوش کسی را نوازش نمی‌کند. امروز عده‌ای از مردم از شهر رفتند و خیلی‌ها هم ماندند تا مبارزه کنند. زن‌ها چادرشان را به کمرشان زدند و به کمک مردان شتافتند. مردان رزم حمایل بسته و با کفش کتانی سلاح بر دوش گرفته گوش به فرمان امام به سوی میدان‌های نبرد رهسپار می‌شدند. قبل از اذان ظهر باز هم هواپیماهای عراقی آمدندو بمباران کردند و رفتند و باز هم بعد از رفتن آن‌ها رادیو آژیر قرمز زد.

رادیو که گویی نوشداری بعد از مرگ سهراب شده بود برای یک لحظه از نفس افتاد ... «توجه کنید ... توجه کنید . . . مردم قهرمان ایران! طبق اطلاعیه ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران : تیزپروازان نیروی هوایی موفق شدند با یک صد و چهل ( ۱۴۰ ) فروند هواپیمایی شکاری بمب افکن خود تأسیسات مهم نظامی و اقتصادی عراق را در سرتاسر این کشور از جمله بغداد بمباران نمایند توانمندان ارتش جمهوری اسلامی ایران در این عملیات غرور آفرین ضمن وارد آوردن خسارات سنگین به دشمن همگی سالم به پایگاه‌های خود بازگشتند. »‌

پاهایم سست شد و بی‌رمق کنار دیوار نشستم. دیگر بقیه اطلاعیه را نفهمیدم. نوعی سستی و رخوت غیر ارادی به من دست داد. در بازار آشفتگی از سر و روی همه می‌بارید، کسی در فکر نظم و ترتیب نبود، هیچ کس را رمق و توانایی نمانده، همه خسته و گرفته بودند. کم‌تر از ۲۴ ساعت بود که همه جا غرش سلاح‌های آتشین به گوش می‌رسید. اما عراق تقریباً بیشتر نقاط مرزی خوزستان را تصرف کرد.

یکی از خلبانان پایگاه وحدتی را می‌بینم که در بلوای آتش و دود خونسرد و آرام به خیابان آمد. او را می‌شناسم، قد بلندی دارد و مهربانی و سخاوت از چشمانش می‌بارد، حال خودم را نمی‌فهمم. جلو می‌روم و با نهایت اندوه زبان به شکوه می‌گشایم. می‌گویم : چرا جوابشان را نمی‌دهید؟ او در جواب من آهسته گفت :«پسرم عجله نکن ما هم جواب آن‌ها را خواهیم داد. کلوخ انداز را پاداش سنگ است. باید تجدید قوا کرد و با سازماندهی خوب و درست جلوی دشمن ایستاد. مطمئن باش که عراق را از این گستاخی پشیمان خواهیم کرد. اگر دل و جانمان با خدا باشد و توکل داشته باشیم و هر چه که حضرت امام خمینی گفت، گوش کنیم، نه تنها جلوی تجاوز را می‌گیریم بلکه برای همیشه پایداری و استقامت خودمان را به جهانیان نشان می‌دهیم. »لحظه‌ای بعد او هم در دل جمعیت رفت و ناپدید شد. حال که نیروی هوایی اولین جواب را داده‌ من از حرف‌هایم شرمسار و خجل شده‌ام.»

منبع: تابناک

کلیدواژه: مذاکرات وین قاسم مکارم مهسا امینی روح الله دهقانی فیروزآبادی هفته دفاع مقدس هفته دفاع مقدس جنگ تحمیلی عراق اندیمشک مذاکرات وین قاسم مکارم مهسا امینی روح الله دهقانی فیروزآبادی هفته دفاع مقدس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۷۲۸۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آغاز فعالیت نخستین ماهواره اندازه‌گیری باران

به گزارش خبرگزاری علم و فناوری آنا به نقل از سی‌جی‌تی‌ان، به گفته اداره هواشناسی چین، نخستین ماهواره این کشور دز حوزه اندازه گیری بارش که در مدار کم ارتفاع زمین مستقر شده، روز چهارشنبه رسماً مورد بهره برداری قرار گرفت.

ماهواره مذکور که با نام فنگیون۳جی شناخته می‌شود، آورییل سال گذشته به مدار پرتاب شد و هدف از ارسال آن تحقیقات اقلیم شناسی، بارش و پایش سیستماتیک بارش باران و وضعیت آب و هوا مطرح شد. این ماهواره می‌تواند اطلاعات ساختاری سه بعدی از بارش در مناطق با عرض‌های جغرافیایی متوسط ​​و پایین ارائه دهد.

پرتاب موفقیت‌آمیز این ماهواره، چین را به تنها کشوری تبدیل کرد که به طور همزمان چهار ماهواره هواشناسی غیرنظامی را در مدار نزدیک زمین، صبح، ظهر، بعدظهر و مسیر‌های شیبدار مداری را پوشش می‌دهد.

چن لین، معاون طراح سیستم زمینی این ماهواره در مصاحبه با گروه رسانه‌ای چین گفت: مشاهده جهانی بارش، به ویژه مشاهده ساختار سه بعدی، همیشه یک مشکل دشوار در تشخیص هواشناسی بوده که اکنون این معضل با ارسال ماهواره اندازه‌گیری بارش برطرف شده است.

این ماهواره شش ماه پیش، در اکتبر سال گذشته میلادی عملیات آزمایشی خود را به پایان رساند. به گفته دانشمندان، در طول عملیات آزمایشی، سیستم ماهواره به طور پایدار فعال بوده و سکوی ماهواره، بار حمل و نقل و اندازه گیری و کنترل ماهواره همگی در شرایط عادی خود قرار داشتند و چهار شاخص ارزیابی، یعنی دریافت داده‌ها، پردازش داده‌ها، توزیع محصول و بایگانی داده‌ها، همه استاندارد‌ها را به طور کامل اجرا کرده‌اند.

به گفته چین، ماهواره مذکور نه تنها پشتیبانی قوی و قدرتمندی برای تضمین خدمات آب و هوا و رویداد‌های دیگر ارائه کرده، بلکه برای نظارت بر بلایای جهانی مانند سیل در پاکستان، بارندگی شدید در برزیل و حتی بارندگی‌سیل‌آسای اخیر یمن کاربرد داشته است.

 این ماهواره و سایر ماهواره‌های با این مشخصه و به طورکلی سیستم ماهواره هواشناسی فنگیون، به طور مستقل توسط چین توسعه یافته و از زمان پرتاب نهستین ماهواره هواشناسی در سال ۱۹۸۸، در مجموع ۲۱ ماهواره هواشناسی فنگیون از دو نسل و چهار نوع با موفقیت ارسال شده است که هنوز ۹ فروند از آنها در مدار هستند.

برهمین اساس، با سال‌ها تلاش، ماهواره‌های هواشناسی فنگیون به سطح پیشرفته بین المللی رسیده‌اند و برخی از فناوری‌های آنها در جهان پیشرو هستند.

چین درواقع نخستین ماهواره اندازه گیری باران را به عنوان بخشی ازفعالیت در حوزه سیستم ماهواره‌های پایش به مدار زمین ارسال کرده و این ماهواره با استفاده از دو تکنولوژی اصلی که در آن به کار گرفته شده می‌تواند دفتی که برای سنجش میزان بارش باران احتیاج دارد را تامین و رقم آن را ارائه کند. استفاده از تکنولوژی‌های راداری امکان اندازه گیری مستقل از فصل، نوع باران و نوع بافت زمین را فراهم می‌کند.

این ماهواره طی مدتی که در مدار کم‌ارتفاع زمین مسنقر است، داده‌های مرتبط با باران را طی مجموعه‌ای پایدار از برنامه‌های ماهواره‌های ارتباطی و تکامل تصویرسازی زمین ارائه می‌دهد. این اطلاعات در شناسایی و پیش بینی سیلاب، خشکسالی‌ها و دیگر آسیب‌های زیست محیطی که مربوط به باران هستند، بسیار موثر است و اهمیت دارند. چین با ارتقاء روش‌های اندازه گیری باران و توسعه فناوری‌های مرتبط، چین به دنبال بهبود عملکرد پیش بینی باران و افزایش کارایی منابع آبی است و بدین طریق یک قدم مهم در توسعه فضای ماهواره‌ای و پیشرفت‌های علمی و فناوری خود در زمینه اندازه گیری و پیش بینی باران برداشته است. این اقدام نشان از تعهد چین به حفظ محیط زیست و توسعه پایدار است و می‌توان از آن برای جامعه بین‌المللی نمونه‌ای از همکاری و تعهد به مقوله محیط زیست و تغییرات آب یاد کرد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • این بنر عجیب از شهرداری در مترو صدای همه تهرانی‌ها را درآورد! +تصویر
  • آغاز فعالیت نخستین ماهواره اندازه‌گیری باران
  • نخستین کنفرانس بین‌المللی علوم و فنون هسته‌ای آغاز به کار کرد
  • روایت خبرنگار صداوسیمای لرستان از کوچ عشایر
  • فیلم| انتقاد تند سناتور آمریکایی از سیاست آمریکا در قبال جنایات در غزه؛ وقت آن رسیده به صدای مردم آمریکا گوش دهیم!
  • معلق ماندن مردم در تاب پارک سیرجان در پی قطع برق
  • کار خوب پلیس در حمایت از شهروند خبرنگاران
  • شهروند خبرنگار انعکاس صدای مردم
  • نمایان شدن نارنجک‌های عمل نکرده دوران جنگ تحمیلی در ایلام
  • دریچه‌های فاضلاب خیابان ادهم اهواز و دردسر‌های آن برای رانندگان به روایت فیلم